my idea about life
دستشو گرفتم و کشوندمش یه گوشه و بهش گفتم چت شده عرفان صورتت خیلی لاغر شده پوستت هم تیره شده ،مواد مصرف می کنی
بهم گفت از کجا فهمیدی ، بچه های دیگه هر روز منو می بینن ولی نفهمیدن، بهش گفتم کاملا از قیافت مشخصه ، شا ید چون یه مدته ندیدمت ، سرشو انداخت پایین و دستشو از دستم بیرون کشید و رفت پیش بچه های دیگه
خسیسانه
می خواستم بگم از این به بعد هر وقت خواستید گروهی پیتزا سفارش بدید ، از جائی پیتزا بگیرید که قیمتش به تعدادتون قابل تقسیم باشه وگرنه یکی تون مثلا شما باید 20 یا 30 تومان بیشتر از بقیه بدید ، فکرشو بکنید با این 20 تو مان می تونید یه بلیط اتوبوس بگیرید و از تجریش تا میدون ولیعصر سفر ذرون شهری بکنید
چه قدر ترجمه کار سختیه ، می خواستم متن رمزها و راه حل های بازی نور هود رو ترجمه کنم ، دیدم نه بابا کار من نیست
حالا که بهت احتیاج دارم پیشم نیستی . الان که فقط و فقط می تونم به تو اطمینان کنم از پیشم رفتی . منم که می شناسی مغرور تر از اونی هستم که برگردم . آخه چرا سر یه مسئله کوچیک دوستی مو نو بهم زدی . البته می دونی بود و نبودت برام مهم نیست ولی بهت نیاز دارم سر یه دو راهی گیر کردم . ولی حیف