my idea about life
بچه که بودم مامانم یه میز ارایش کوچیک رو از یه خانواده که داشتن وسایلشون رو می فروختند به مبلغ 2500 تومن خرید ، حدودا 8 سال پیش فریبا وقتی برای خودش سرویس خواب گرفت میز ارایشش رو داد به من ، من هم مال خودم رو دادم به ملینا . چند روز پیش یه سرویس جدید گرفتم و تصمیم گرفتم مال خودم رو بدم به ملینا که الان بزرگ شده . وقتب بهش گفتم خوشحال شد و گفت اتفاقا من هم تصمیم داشتم این میز کوچیکه رو بدم به دختر بچه سحر :) ی
می
چه اشکال داره دستهامون بر اثر خوردن گردوی تازه سیاه بشه وقتی که لذت گردو خوردن اهمیت بیشتری از ظاهر دستامون داره
بد حال بودم، اونقدر بالا اوردم که اخر سر کلی صفرا بالا اوردم به زور سرم زنده موندم . اون وقت هی بگید که این دختره دیر به دیر آپ می کنه و فلان و بهمان . حتما باید اینها رو بگم تا بفهمید
خاطره دیگه این که به نیلوفر یه مشت پودر لباس شویی دادم و گفتم این یه خوراکی جدیده که بابا خریده نیلوفر خورد و گریه کرد . البته اون موقع خودم هم بچه بودم
پنج شنبه سرم درد می کرد از محل کارم که امدم بیرون به یه پیرزن کمک کردم و نایلون های خریدشو بردم تا خونه اش ، بعد یه دفعه ای سر دردم خوب شد