my idea about life
Friday, September 09, 2005
 
امروز وقتی داشتم از خیابون رد می شدم وسط خیابون یه زنه ماشین رو نگه داشت که مثلا داره در حق من لطف می کنه ولی همچین اخم کرده بود و با دشت بهم اشاره کرد که رد شم ، انگار داره مرغ و خروس هاشو کیش کیش می کنه
 
Comments:
مرسی که اومدی و به سوالم جواب دادی
اما اون حرف مردم براش مهم نیست اصلاً، میترسه تو مسایل زناشویی مشکل پیدا کنند. اگه در این زمینه نظری داری لطفاً بنویس برام چون قراره خودش بیادو این پست منو بخونه
 
نوشته هاي شما...و عقيده هايتان براي من خيلي جالبه يك چيزه خاصيه منظورم اينه كه مثلا چه انگيزه اي براي شما باعث نوشتن اين مطلب مي شه...براي من كه موضوع كمدي بود كه مثلا اون زن به شما چگونه نگاه كرده...خب اينو مي گن بلاگ ديگه ..موفق باشي
 
Post a Comment
evryting that i know

ARCHIVES
11/01/2003 - 12/01/2003 / 06/01/2005 - 07/01/2005 / 07/01/2005 - 08/01/2005 / 08/01/2005 - 09/01/2005 / 09/01/2005 - 10/01/2005 / 10/01/2005 - 11/01/2005 / 11/01/2005 - 12/01/2005 / 12/01/2005 - 01/01/2006 / 01/01/2006 - 02/01/2006 / 02/01/2006 - 03/01/2006 / 03/01/2006 - 04/01/2006 / 06/01/2006 - 07/01/2006 / 07/01/2006 - 08/01/2006 / 08/01/2006 - 09/01/2006 / 09/01/2006 - 10/01/2006 / 10/01/2006 - 11/01/2006 / 12/01/2006 - 01/01/2007 / 01/01/2007 - 02/01/2007 / 03/01/2007 - 04/01/2007 / 08/01/2007 - 09/01/2007 / 11/01/2007 - 12/01/2007 /


Powered by Blogger