« ترس و آرزو» ترس همان آرزوی نهان است. ناهشیارانه زندگی خود را در تلاش برای اثبات این می گذرانیم که حق با پدران ما بوده چون مهم ترین چیز را به ما بخشیده اند؛ عشق را. اما داغ ترس های راستین شان را هم بر ما گذاشته اند. و ما، برای آن که تصاویر نیرومندی را که از آن ها داشته ایم، نابود نکیم، می گذاریم این ترس ها به ما منتقل شوند. تنها زمانی هراس خود را از هواپیما از دست دادم که در آغاز یک سفر اندیشیدم: این هراس از پدرم به من رسیده، و نمی توانم بپذیرم که او در اشتباه بوده باشد. باید نکات نیک گذشته را نگه داریم، اما هراس های غیر منطقی را کنار بگذاریم. امروز، با هر هراسی که رو به رو می شوم، واژه ی ترس را با واژه ی «آرزو» جایگزین می کنم و می پرسم: چرا آرزوی چنین چیزی را کرده ام؟ و معمولاً آن ترس / آرزو از بین می رود. (دومین مکتوب / پائولو کوئیلو) * Virus * My Weblog: http://DataBus.persianblog.com My Group: http://groups.yahoo.com/group/Silver_Lake_110/
سلام. امیدوارم خوب باشی. وبلاگ آپدیت شد. 1- وراجی ویروس 2- لینکدونی وبلاگی 3- SMS 4- شعر و عکس http://DataBus.persianblog.com 7-8-85 http://DataBus.persianblog.com نکته: در صورت ندیدن مطلب جدید Ctrl+F5 بزنید.
ما 3 نفریم درپارک.. 1 گربه که زیر چشمی مراقب دور و براست.. یک پرنده بر شاخسار درخت که مواظب گربه است که او را میپاید و من که به هردو چشم دوخته ام. انگار بین ما 3نفر بندی نامرئی کشیده شده است. سلام دوست من وضعیت همه معمولا مثل خودته سر میز غذا. من هم بروزم رسیدی سری بزن